دانلود زیرنویس فیلم Vezham 2022 یک فیلم هیجان انگیز عاشقانه به زبان تامیل هندی محصول سال ۲۰۲۲ به نویسندگی و کارگردانی سندیپ شیام است. این فیلم که توسط K4 Kreations تهیه شده است، آشوک سلوان، جانانی و ایزواریا منون در نقش های اصلی بازی می کنند. Jhanu Chanthar آهنگساز موسیقی این فیلم است که در درجه اول یک گیتاریست است که برای آهنگسازان بسیاری نواخته و در گروه های مختلف موسیقی حضور داشته است. شاکتی آراویند، دستیار جورج سی ویلیام، فیلمبردار فیلم است.

برای دانلود زیرنویس اینجا کلیک کنید

زیرنویس فیلم Vezham 2022 داستان با دیدن یک جسد مرده در Ooty آغاز می شود که با یک قاتل روانی آزادانه مرتبط است. چند روز بعد، یک زوج جوان آشوک و لینا برای تولد لینا برای رانندگی رفتند. شبی که می خواستند به خانه برگردند، یک ماشین در وسط راه متوقف شد. آشوک سعی کرد ماشین را تنظیم کند چون راننده کلیدها را رها کرده بود و راننده دیده نمی شد. با این حال، لینا گم شده بود. در جستجوی او، قاتل چشمان او را بسته بود.

این فیلم به مدت ۵ سال در جریان است که آشوک از این حادثه آسیب دیده است. این موضوع باعث مرگ دوست دخترش شده است. همه اطرافیان به او گفتند که ادامه دهد، اما آشوک نشان داد که نمی تواند زیرا صدای قاتل هنوز او را تا به امروز آزار می دهد. در همین حال، افسر پلیس به آشوک گفته است که آخرین به روز رسانی در مورد این پرونده وجود ندارد. آشوک به او گفته است که دوباره قضیه را خلاصه کند. ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴، اولین قربانی گوری مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید. در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴، دومین قربانی که پسر وزیر آینده بود به قتل رسید. در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۴، سومین قربانی لینا به قتل رسید. آشوک چهارمین قربانی این پرونده بود اما او زنده ماند. او توسط یکی از افسران پلیس به نام فرانسیس نجات یافت. در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۴، مردی ناشناس چهارمین قربانی بود. تنها مدرکی که پلیس جمع‌آوری کرد این بود که همه قربانیان یک «X» بر روی شانه‌هایشان حک شده‌اند، از جمله اشوک.

به محض بازگشت آشوک به خانه، زنی ناشناس به او گفت که برود. آشوک فاش کرد که صاحب این خانه است. معلوم شد که دوستش کارتیک می خواست دوست دخترش دیویا و دوستش پریتی را دعوت کند تا در خانه اشوک بمانند اما به اشوک نگفت. زنی که فکر می کرد آشوک متخلف است، پریثی بود. چند روزی پریثی سعی کرد اشوک را بشناسد اما همچنان از خودش فاصله می گیرد. یک شب، پریثی تلفنی بود و متوجه نشد که یک موتورسوار در حال رانندگی است. دو مرد سوار بر موتور سیکلت ایستادند و به سمت او رفتند. این باعث عصبانیت آشوک شد و آنها را تعقیب کرد. او یکی از آنها را گرفت و از آنها خواست که بگویند “اگر می خواهی زنده باشی پس ساکت باش” که معلوم شد این بچه هایی نبودند که آشوک دنبالش بود. این به این دلیل بود که صدا تنها چیزی بود که آشوک در مورد این حادثه به یاد می آورد. روز بعد، پریثی از کارتیک خواست تا در مورد آشوک و لینا به او بگوید. آن شبی که Karthik و Divya بیرون هستند، Preethi و Ashok تنها هستند. پریثی به او گفت که از مرگ لینا آگاه است. آشوک متوجه شد که پریتی یک نویسنده است و فکر می کند که می خواهد از مرگ او برای کتابش بداند. پریثی سپس در مورد رابطه شخصی بین او و لینا پرسید.

آشوک زندگی خود را فاش کرد. او و لینا دوستان دوران کودکی بودند. هر دو مادرشان فوت کردند و همیشه احساس تنهایی می کردند. مادر آشوک زمانی که او کوچکتر بود درگذشت و با پدر و خواهرش زندگی می کرد. خواهرش ۱۰ سال بزرگتر است و وقتی به دانشگاه رفت، تنها شد. از سوی دیگر، پس از مرگ مادر لینا، پدرش او را نزد پدربزرگ مادری اش گذاشت. انتظار داشت پدرش برگردد، او هرگز چنین نکرد و او توسط پدربزرگش بزرگ شد. آن دوستی تبدیل به عشق شد. وقتی پدربزرگ لینا درگذشت، او جایی برای ماندن نداشت، بنابراین آشوک او را به خانه خود دعوت کرد. چند هفته بعد، یک افسر پلیس برای ملاقات آمد و فاش کرد که نام او پسر عموی فرانسیس و لینا است. معلوم شد که پدربزرگ او نیز یک پسر داشت اما او خارج از مذهبش ازدواج کرد و پدربزرگش او را طرد کرد و فرانسیس پسر عمویش است. هر دوی آنها به فرانسیس و خانواده اش نزدیک شدند. همه چیز شیرین پیش رفت تا اینکه پدر غایب لینا برگشت. لینا در ابتدا او را نبخشید تا اینکه فاش کرد که سرطان دارد و قرار است بمیرد. هر دو از او در خانه استقبال کردند. لینا و پدرش به دلیل سلامتی پدرش برای چند ماه به سنگاپور رفتند که این موضوع بر این زوج تأثیر گذاشت زیرا آنها همیشه به یکدیگر وابسته بودند. قتل روانی زمانی شروع شد که لینا به سنگاپور بازگشت. او اوایل شب برای غافلگیری برگشت و تنها دید که خانم خانه دارش گوری مورد تجاوز و قتل قرار گرفته است. از زمان مرگ، او شروع به احساس افسردگی و تنهایی کرد. آشوک با رفتن به رانندگی او را تشویق کرد که منجر به مرگ لینا شد.

زیرنویس Vezham 2022 پس از شنیدن داستان او، پریثی عاشق او شد. او عشق خود را به او نشان داد و به او گفت که او را چندان دوست ندارد اما نشانه هایی از علاقه او به او نشان داده است. این باعث می شود اشوک از بودن در کنار او ناراحت شود. پریثی از او انتظار داشت حداقل پاسخ دهد و به او گفت که ادامه دهد و انتقام نگیرد زیرا این کار لینا را زنده نمی‌کند. یک روز وقتی آشوک داشت چای می‌نوشید، مردی کر و لال برای خرید سیگار رفت و آشوک را شناخت. آشوک در نهایت متوجه شد که او یکی از قاتلان است. این به این دلیل بود که او روز بعد از حادثه به فرانسیس فاش کرد که یکی از آنها کر و لال است. آشوک او را تا خانه اش تعقیب کرد. او در نهایت مورد حمله او و برادرش قرار گرفت که صدای مردی بود که آشوک دنبالش بود. آشوک برادر کر و لال را کشت اما برادر دیگر فاش کرد که آنها توسط مردی به نام کاسی برای کشتن لینا استخدام شده بودند و معلوم شد که او چهارمین قربانی است. آشوک رفت تا اطلاعات بیشتری در مورد کاسی پیدا کند تا اینکه پیرمردی که آشوک می شناخت به او گفت که فرانسیس از خانه کاسی برمی گردد. همه اینها در زمان برگزاری انتخابات اتفاق افتاد. آشوک به ملاقات فرانسیس رفت و او را متهم کرد که لینا را به قتل رسانده است. فرانسیس همه اینها را انکار کرد اما بعداً همه چیز را فاش کرد.

سه پسر MLA بعدی ماریاپان به خانه لینا رفتند و گوری را به دام انداختند. این به این دلیل بود که گوری پیشنهاد چینا کوچکترین پسر ماریاپان را رد کرده است. از آنجایی که این امر به نفس چینا آسیب رسانده است، او با برادرانش تماس می گیرد تا او را ببندند و پس از آن او را بکشند. برادرانش چین را به خاطر اینکه به اندازه کافی مردانه نیست مسخره می کنند. هنگامی که آنها به خانه بازگشتند، چینا با سخنان برادرش مورد توهین قرار گرفت و مشروب نوشید. او به محل برگشت و گوری را کشید و دوباره به او تجاوز کرد. لینا که قرار بود صبح برگردد اما در عوض زودتر برگشت تا آشوک را غافلگیر کند. آشوک برای مصاحبه شغلی به بنگلور رفت. وقتی لینا به خانه برگشت، جسد گوری را دید و متوجه شد که چین به او تجاوز کرده و او را کشته است. از وحشت، او به فرانسیس زنگ زد و گفت که چه اتفاقی افتاده است. فرانسیس به او کمک کرده تا جسد را پنهان کند. او همچنین تصمیم گرفت یک روان‌شناس را در داستان آزاد بسازد تا لینا را به قتل مشکوک نکنند، با اضافه کردن علامت X بر روی شانه Gowri و China. فرانسیس به لینا گفته است که صبح با پلیس تماس بگیرد و بگوید که به خانه برگشته و جسد گوری را دیده است و به کسی از جمله اشوک در این مورد چیزی نگوید. در همین حال، فرانسیس جسد چینا را گرفته و نشان می دهد که او دو روز پس از گووری درگذشت. فرانسیس به اتاق سلوام برادر بزرگ چینا حمله کرده است و معلوم می شود که چینا عمداً برای نشان دادن به برادرانش ویدیویی ساخته است اما منجر به کشته شدن او توسط لینا شده است. ماریاپان و سلوام می خواهند لینا را بکشند اما کاسی دست راست ماریاپان گفت که هیچکدام نباید درگیر شوند زیرا بر انتخابات تأثیر می گذارد. این زمانی بود که کاسی این دو برادر را برای کشتن لینا استخدام کرد. آشوک تقریباً می مرد تا زمانی که فرانسیس او را نجات داد زیرا او می دانست که هر دوی آنها برای تولد لینا بیرون رفته اند.

آشوک از او خواست تا برای یک کار به او کمک کند. آشوک در نهایت سلوام را ربود. آشوک و سلوام هر دو با هم دعوا می کردند. در همین حین، راننده سلوام با پلیس تماس گرفت و فاش کرد که او ربوده شده است و تنها مدرک آن کامیون بوده است (چون کامیون در حال مسدود کردن جاده بوده و سلوام از او خواسته تا آن را جابجا کند). کامیون ناپدید شد و به همان ترتیب علائم خودرو ناپدید شد که پلیس را متهم می کند که راننده دروغ می گوید. به محض اینکه آشوک قصد کشتن سلوام را داشت، فاش کرد که آشوک در مرگ چینا نقش داشته است زیرا چینا سلوام را صدا کرده و صدای او را از پشت شنیده است. آشوک او را کشت. در همان شب، فاش شد که ماریاپان در بستر بود و آشوک دزدیده شد و او را کشت. این برای این است که به مردم نشان دهیم که روانپزشک ۵ سال پیش برگشته است. آشوک در مورد شب قتل چین گیج شده بود. وقتی آشوک منتظر بود تا فرانسیس و خانواده‌اش یواشکی بیرون بروند. او به کامپیوترش نفوذ کرد و هک کرد. او سپس متوجه شد که لینا فکر می کند که چینا را کشته است اما او را مجروح کرده است و هنگامی که او رفت، به برادرش زنگ زد و آن موقع بود که صدای فرانسیس را شنید. این کار توسط خود فرانسیس متوقف شد و سعی کرد آشوک را بکشد. وقتی آشوک قصد کشتن فرانسیس را داشت، تلفن فرانسیس زنگ خورد و معلوم شد که لینا بود که آشوک را شوکه کرد.

فرانسیس فاش کرد که اموال پدربزرگش را می خواهد. او و پدرش سعی کردند پدربزرگ فرانسیس را متقاعد کنند که آنها را بپذیرد اما نپذیرفت. او بزرگ شد تا به لینا حسادت کند زیرا او محبت پدربزرگش را دوست داشت. او قصد داشت لینا را بکشد تا اموال او را در خانه پدربزرگشان به دست آورد. آن زمان بود که قتل گوری رخ داد و فرانسیس از مزیت خود استفاده کرد. او می‌دانست که دوربین هنگام وقوع حادثه ضبط شده است، اما این را ویرایش کرد و گوشی را در جیب چینی گذاشت تا به نظر برسد که لینا او را به قتل رسانده است، اما در واقع این فرانسیس بود که او را به قتل رساند و سلوام صدای فرانسیس را شنیده است. فرانسیس همچنین از پدر لینا خواست که به او کمک کند زیرا او به چیزهایی می خواست: (۱) دارایی و (۲) لینا و آشوک با هم باشند، زیرا فرانسیس متوجه استانداردهای دوگانه بین او و او شده است. در حالی که پدربزرگ آنها به دلیل بین مذهبی بودن نمی توانست رابطه والدینش را بپذیرد، او رابطه لینا با آشوک را می پذیرفت. وقتی فرانسیس به وصیت نامه پدربزرگشان نگاه کرد متوجه شد که تمام دارایی به لینا می رسد اما پس از مرگ او به کلیسا می رسد. آن موقع بود که فرانسیس متوجه شد که نمی تواند لینا را بکشد. در حالی که او قتل چین را برای لینا قاب کرد، احساس بدی کرد و کاسی را از کشتن لینا نجات داد و خود کاسی را کشت. فرانسیس شبیه لینا شد تا نشان دهد که او مرده است و از پدرش و خواهر اشوک خواست جسد را تایید کنند. فرانسیس به لینا دروغ گفت که آشوک مرده است و پدر لینا از نظر عاطفی او را باج‌گیری کرد که به گوا برود و ملک را به فرانسیس بدهد. فرانسیس همچنین به آشوک فاش کرد که باید خودش را ادامه دهد زیرا لینا اکنون ازدواج کرده و یک فرزند دارد. فرانسیس همچنین از آشوک خواست که از او برای نجات جانش نیز تشکر کند.

آشوک دلشکسته به همراه خانواده اش از راه دور به دیدن لینا رفت و متوجه شد که او چقدر خوشحال است. آشوک متوجه می شود که باید ادامه دهد. او عشق پریثی را متقابل کرد. یک ماه بعد، آشوک فرانسیس را کشت و وقتی دستش را می شست، متوجه شد که لکه های خون از دستانش پاک نمی شود. فقط متوجه شد که این یک توهم بود و برای مردی که قتل او را نجات داد احساس گناه کرده است.